دانلود مقاله ادبيات نمايشي
فرمت فايل : word(قابل ويرايش)
تعداد صفحات:14
چکيده:
ادبيات نمايشي
مجموعه آثاري است كه موضوع آنها روي صحن? «تئاتر» نمايش داده ميشود. تاريخ ادبيات نمايشي در ايران، در شكل مدوّن و مكتوب آن، از اواسط دوران قاجاريه آغاز ميشود. تا پيش از نخستين آشنايي ايرانيان با «درام» غربي، انواعي از نمايشهاي سنّتي، مانند تعزيه، ميرنوروزي، نقّالي، پردهخواني، خيمهشببازي، سياهبازي و جز اينها رواج داشت. آشنايي اوّلي? ايرانيان با تئاتر غربي از طريق تماشاي نمايش در تماشاخانههاي شهرهاي تفليس، مسكو، لندن و پاريس بوده است، نه از طريق خواندن متون نمايشي. امّا آشنايي ايرانيان با نمايش، به معني غربي آن، نخستينبار از طريق ‘ميرزا صالح شيرازي’ در سفر او به مسكو و در دوران فتحعليشاه حاصل شد. از همين زمان بود كه تماشاخانههايي، مانند تكي? دولت و تالار دارالفنون، به وجود آمد و نهضتي براي ترجمه و تأليف متون نمايشي آغاز شد. همين آشنايي با درام غربي رفتهرفته به ظهورِ شكل جديدي از آفرينش ادبي، يعني نمايشنامهنويسي، انجاميد.
‘ميرزا فتحعلي آخوندزاده’ و نمايشنامههاي او كه به زبان تركي است، نقش به سزايي در ادبيات نمايشي ايران داشته است. او نمايش را وسيلهاي براي تهذيب اخلاق و برشمردن معايب و مفاسد اجتماع ميدانست، و همين انديش? او بر درامنويسي بعد از او در دوران مشروطيت به تمامي سايه افكنده بود. ‘ميرزا آقا تبريزي’ را بايد نخستين نمايشنامهنويس به زبان فارسي دانست كه تأثير فراواني در رواج هنر تئاتر در زندگي اجتماعي مردم برجاي نهاد. آخوندزاده و ميرزا آقا تبريزي، در نمايشنامههاي خود، برخلاف نمايشهاي سنتي، به مسائل اجتماعي روز توجّه نشان ميدادند.
همگام با نخستين كوششها در عرص? درامنويسي، نخستين ترجمههاي آثار نمايشنامهنويسان اروپايي، به ويژه ‘مولير’ (1622-1673م) انتشار يافت.
نكت? مهم در ترجمههاي اين دوره، هماهنگ سازي اين نمايشها با فرهنگ و آداب و رسوم ايراني بود، چنانكه غالب نامهاي شخصيتهاي نمايشنامهها در ترجمه به نامهاي شخصيتهاي نمايشنامهها در ترجمه به نامهاي ايراني – اسلامي برگردانده شده است. مسائلِ درون نمايش نيز به مسائل روز در ايران نزديك شد. فعّاليتهاي فرهنگي جديد، مانند گشايش مدارس، تأليف و ترجم? كتب، خاصّه انتشار روزنامهها و تشكيل انجمنهاي ادبي، نقش مهمّي در فضاي فرهنگي آن روزگار داشت. روزنام? ‘تياتر’، متعلّق به ميرزا رضاخانِ طباطبايي ناييني، از جمل? اين روزنامهها بود كه به رغم عنوان خود، به مقول? تئاتر چندان توجّهي نداشت؛ تنها سعي ميكرد كه معايب و مفاسد جامعه را به زبان نمايش بيان كند.
پس از انقلاب مشروطيت، نويسندگان ديگري نيز به جرگ? ادبيات نمايشي پيوستند كه مهمترين آنان ‘مؤيد الممالك فكري ارشاد’ و ‘كمال الوزار? محمودي’ بودند. جز اين دو، ‘علي خان ظهير¬الدوله’ است که باني انجمن اخوّت بود كه تأثير فراواني در رواج هنر تئاتر در دوران مشروطيت داشت. برخي انجمنها در اين دوران علاوه بر فعاليت سياسي در زمين? تئاتر نيز فعّال بودند. از جمله آنها ‘كمدي ايران’ بود كه در سال 1334 ق تأسيس شد؛ و ‘اميد ترقّي’ در رشت.
ترجم? متون نمايشي در اين دوران همچنان ادامه داشت، مترجمان به ترجم? متون نمايشي نويسندگان ترك زبان آذربايجان و عثماني و قفقاز مانند نريمان نريماناف، جليل محمّد قليزاده، عُزير حاجيبيكوف و ساميبيگ عثماني، روي آوردند. دليل عمد? ترجم? اين آثار نخست همگرايي محتواي آن آثار با انديشههاي مشروطيت و سپس ارتباط ميان مبارزان ايراني و آذربايجان بود.
در كنار اين آثار چند متن نمايشي در زمين? تاريخ، به ويژه تاريخ پيش از اسلام، ديده ميشود، كه رفتهرفته به خصوص در دوران پهلوي اوّل، به سبب رواج باستانگرايي اهمّيت يافت.
اگر انتقاد اجتماعي، گرايش به قانون و ستيز با استبداد، روح مسلّط ادبيات نمايشي در دورانِ ماقبل و مابعد مشروطه بود، باستانگرايي، وطنپرستي و تفاخر به گذشت? پرشكوه، ايدئولوژي مسلّط در سالهاي سلطنت پهلوي اوّل بود. نمايشنامهنويسان اين دوره، عموماً به احياي تاريخ باستاني ايران، يا بازآفريني منظومههاي عاشقان? ادب فارسي، مانند ليلي و مجنون و يوسف و زليخا، گراييدند.
در كنار نمايشهاي تاريخي يا رمانتيك، نمايشهاي كوتاهي، با مضامين اجتماعي، نيز اجرا ميشد. امّا درونماي? اين نمايشها، اگر چه انتقادي مينمود، ولي بيشتر اخلاقي و به دور از توجّه واقعگرايانه به مسائل اجتماعي بود. رئاليسم نخستين نمايشنامهنويسان جاي خود را به رمانتيسم داده بود. اگر پيش از اين، در قلمرو ترجم? ادبيات نمايشي اروپايي، آثار مولير حكمفرما بود، اكنون نمايشنامههاي شكسپير(1564-1616م) بيشتر مورد توجّه بودند. مترجمان، پس از شكسپير ، به رمانتيكهايي مانند شيلر (1759-1805م)، گوته (1749-1832م)، بومارشه (1732-1799م) و هوگو (1902-1885م) اقبال نشان ميدادند.
فضاي فرهنگي پس از شهريور 1320ش از سلط? ايدئولوژي باستانگرايي خارج شد و سانسور رضاخاني از ميان رفت. امّا به هر حال تأثير آن در ضعف نمايشهاي اين دوران مشهود بود، به گونهاي كه طي نزديك به هفده سال، كمتر نمايشنام? مهمي مجال بروز يافت. آنچه در نمايشهاي اين دوران بيش از هر چيز جلب توجّه ميكند آرايههاي ظاهري، مانند رقص و آواز است. از همينجاست كه اصطلاح «تئاتر لالهزاري»، به معني تئاتر مردم پسند ارزان مايه، وارد ادبيات نمايش ايران شد. تئاتر لالهزاري همان سنّت نمايشهاي ‘سيد علي نصر’ و همگنانش را ادامه ميداد و در عين حال از برخي جذّابيتهاي نمايش تختحوضي و موزيكالهاي تركي نيز بهره ميگرفت. اين گونه نمايشها، بيش از متن، بر اجرا متّكي بود و اين يكي از دلايل گم شدن متون آنهاست.